سفارش تبلیغ
صبا ویژن



« رویای شبانه » - نسیم صبح






درباره نویسنده
« رویای شبانه » - نسیم صبح
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اسفند 1388


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
« رویای شبانه » - نسیم صبح

آمار بازدید
بازدید کل :97297
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

اشباح نزدیک می شود ، نزدیک و نزدیکتر.

پا بر پلکان اول ، تاریکی ، وهم و خیال . اشکال زشت و مبهم!

پا بر پلکان دوم ، هجوم اشباح و تهی شدن درون از هر امید.

پا بر پلکان سوم ، سقوط به سمت تاریکی در قعر سیاهی . حلقه اشباح گرداگرد وجود.

پا بر پلکان چهارم ، بسته شدن راه ، قفل بر دهان و فارغ از سخن . جوشش درون . هجوم سایه ها ، سایه های دیوانه با چهره هایی نا آشنا !

*

پاها بر زمین چسبیده و فلج . احساس خشکی و ناتوانی زانوان بر حرکت و تن درهم پیچیده از حس وحشت. چنان در بیم و وحشت فرو رفتن که توان جنبش نباشد.

لب ها گویی هزاران سال است که بر هم دوخته شده اند. کوبش روح سرگردان بر کوی و برزن کالبد. گویی قالبی منجمد و سرد از وجود برجای مانده ، بی هیچ روزنی از روشنایی !

ایستایی زمان و توقف تاریکی ، تباهی و اسارت روح در پلکان چهارم.

*

کجاست دست نجاتی ؟

قدم در کدام راه مخوف گذاشته ای ؟ به کدام پیچ و خم حوادث
فرو غلتیده ای که اینگونه پریشانی و در بند اوهامی؟ که پوچ می شوی .
می روی که در دریای سیاهی غرق شوی . کجاست راه نجات؟

 کجاست بهار که آب کند برف و سرمای دلت را ؟ شفابخشی کو تا روشن کند کوره راه قلبت را ؟

کجاست روشنایی و نور؟

*

دستهای شیطان گویی چنبره خواهد زد گلویت را . شیاطین دوره ات
می کنند و حلقه ها تنگ تر و تنگ تر می شود.

زشتی به تمامی وجودت را دربرمی گیرد و چنگ می زند سیاهی و تباهی در گیسوی زندگی .

امید لرزان و فراری از جلوی دیدگان . وحشت و ترس . ناله و نجوای دل و نهیبی از درون به بیرون . فریادی شکسته در گلو و مهر سکوتی بر لب .

می خواهی صدا شوی ، اما گلواژه ها بر لبان لرزانت پر پر می شوند . مرگ صدا در آرامگاه سر.

می خواهی خودت را برهانی از چنگال بی رحم سایه ها و نگاهت را خالی سازی از هراس گرگ وار دیدار اوهام و خیال .

تلاش ، تلاشی بی وقفه و پیاپی در مسیری تنگ و تاریک . می کاوی .
می کاوی . می کاوی کلمه ای . واژه ای را شاید.

*

یک لحظه ، یک آن فرود هاله ای نور از آسمان بر زمین . انوار و روشنایی ، راه می گشاید به دریچه قلبت و به یکباره همه اوهام محو می شود در امتداد نور و نفسی به آرامی راه می گشاید به سمت روشنایی از بیخ دل . راه گشایش و میل گسیختن هر بند از سکوت . راه گشایش صدا .

و می شنوی آوای دلنواز «اللهم صل علی محمد و آل محمد».

*

آغازی دوباره ، رویش کلام بر لب ها ، شکست سکوت با آوازی خوش در تمام جاری زندگی . در تمام نبض آفرینش . در تمام بند بند وجود . بلند و یک صدا به تمامی جمله می شوی به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم».



نویسنده » محمدی » ساعت 10:55 صبح روز سه شنبه 88 اسفند 18